Wednesday, May 31, 2006

پراکنده / شطحیات، حلاج - الاهی

صاد
والقران ذي الذكر



مقطعات 27
معما: الله

دل مشغول حرفي چار:
تيشه اي بر ريشه ي اندوه و انديشه.

الف
عين تالف
خلق را با خلق.

لامي بر ملامت،
گو ملامت بار.

و لامي ضرب لامي،
بارشي رگبار.
و هايي در هلاكم.
آه!
دانستي؟


شطحيات – بيژن الهي

Thursday, May 11, 2006

صاد - با / از در - یا - ها

"صاد – با "

کی را تا هم
پشت ساعتی که بيايي
...ای شه
نه ای که در او ريختی
تا- تی کی
لاشی استخوان کلمات
در بازنگاری مرگی،
در باد تلو می خورد
اصلا عق
آب روی لحظه هايی که چشم ات
و شايد تمام
نقطه ای در آن
اويی که دراز می افتد
چه پيچيدني
علف
بر تقصير دلم
که لاف
اندازه ی شلنگ می برم
بر پشت صيدم
تا - طوطی بيايد سيل :
انباشت زبان من
بی روی تاک
مويی که از تکرار راست می شود
مستی که قبر زنی گم کرده
پشت نرده
يا بويي که از خواب می آيد
چيزی شبيه ز ياد... ياد... زيدآ
- بويی ميان پيراهن يوسف از پشت -
يادی ميان فر- ياد مر- يم :
ار به گا برسم
به از خط می لی ز و
دااد
صد لی بر پوست قاچ می خورد
لا


بيست و سوم اردی بهشت
از در "يا" ها



مطلع
دانش را اهلي است، ايمان را مراتبي و دانشان و دانشيان را تجاربي.

و دانش دوگانه دانشي ست: فروهشتني، و فراگرفتني.
و دريا دوگانه دريايي ست: برنشستني، و ناگذشتني.
و زمان دوگانه روزاني: گجسته پاي و خجسته پي.
و مردم دوگونه مردمي: بختيار و ربوده بخت.

پس بشنوي به دل، تا چه گويد اين يكدله يار؛
و بنگري به فهم، كه موهبتي ست خود بازشناختن.

برآمدم به كوهي بي پاي،‌ كه پايگاهي دارد غير مرا دشوار؛
و در آمدم به دريايي، و غرقه نشد پايم، ليك غرقه شد جانم
و اين هواي دلم بود، چراكه ريگهاي او هريكان گوهري است
نه به دستي سوده، ليك به تاراج فهم ها رفته.
از آن آب سير نوشيدم و بي دهان؛ اگرچند شرب آن آب
دهان مي طلبيد؛ چراكه جان من، هم از ازل، بدو عطشان بود،
و اندام هاي من بدو آغشته،‌ هم از آن پيش تا به هم پيوندد.
من يتيمم،‌ و مرا پدري است كه بدو مي پناهم و اين دل از غيبت وي
تا زنده ام، به غم فروست.
نابينايي بينايم، ناداني دانايم و اينك سخنان من كه،‌
هرگاه بخواهم، وارون مي گردد.
همدلاني داناي آنچه دانسته ام، مرا يارانند؛ كه ياراني هست،
هركه را كه بارور از نيكي هاست.
جان اينان به عالم ذر آشناي هم بوده ست؛‌ پس آفتاب كردند،‌
هم به گاهي كه زمان غروب مي كرد.


شطحيات حلاج – ترجمه ی بيژن الهی