Thursday, September 2, 2004

از لای نرده های بالکن نگاه کرد: بچه های نيمه لخت در حياط کوچک خاکي بازی مي کردند. يکي از آنها که روی شانه های ديگری رفته بود، مسلما نقش موذن را بازی مي کرد. چشمانش را کاملا بسته بود و به آهنگ مي خواند: لااله الا الله. کسي که او را بر دوش مي کشيد بي حرکت ايستاده بود و نقش مناره را بازی مي کرد. ديگری که در خاک سجده کرده بود و زانو زده بود نقش مومنان را. بازی خيلي زود متوقف شد: همه مي خواستند موذن باشند و هيچکس نمي خواست برج يا مومنان باشد.


داستان جستجوی ابن رشد – بورخس



الذين يومنون بالغيب و يقيمون الصلاة

No comments: