تا اشارهای معنایی را دربرگیرد.
پرویز اسلامپور
برای هاتفِ زحل
انتشارت آوانوشت، چاپ 1392 |
پاییز 1384، اگر درست یادم باشد، وقتی ازین
دستدومفروشی به آن دیگری، پی جزوههای شعر و کتابهای رویایی، الهی و اسلامپور و دیگران
میگشتم؛ توی یکی از آنها، فروشنده لیست کتابها را که دید گفت مشتری دیگر دارد درست
پی همین کتابها. گوشی را برداشت شمارهی او را گرفت، به من داد. خودم را معرفی کردم،
او هم: حامد هاتف. پس کتابها را گفتم. گفت قرار. گذاشتیم، گاندی. رفتم. نشستیم سه چهار ساعت، از دیرآشنایی، گپ و قهوه و سیگار و حرف و حرف و گفتم این کتابها را بگذارم توی
وبلاگ به دسترس همه... خیلی دل داد. وقتهایی که همهی آن کار، محض پوچ مینمود، همدلی
او میشد ادامه که شده تا امروز رفاقت دیرین.
*
این یادآوری، رفاقت، ربط به اثر ندارد و
دارد. ربطش، این نیست که چون رفاقت کردیم حالا من این را بگذارم اینجا بگویم کتاب رفیقم،
شعر رفیقم... بروید بخوانید و چنین و چنان (یا نگویم و به از سر وا کردن – بخوانید
معرفت -، بگذارمش اینجا) ولی این هست که با هم نشستیم، با هم خواندیم، با هم
گفتیم... بدیهیست که امتدادِ این "با هم" در هیچ سطحی، برای هیچ کس، تنها
خاطرهی خوشی و ناخوشی نیست و نمیتواند باشد، که به علاوه پرورش جان دیگر است، جان
که "با" و "همراه" پروریده - و گریز از این ندارد -، از او
غیر نیست، اگرچه همه دیگر از اوست. همین برآیند است که نابخود ظهور چنان پیدا میکند
که آدم به خواست تکریم، آن آن را به آنهای بیرون جان بگوید آنِ رفیقم، نه که
اعتبارش را از این تناسب بگیرد، که این تناسب در خودش از هر چه خالیست، مگر آن که
نمایشگر آن جانیست که با هم پروریده. این دیگر ربط به اثر ندارد، اثر هرچه باشد،
غیر از آن دیگر، از آن جان نیست. پس هنگام که بخود شد، دیگر نمیتواند و تنها نمیخواهد
بگوید آنِ رفیقم... که کاسته شود به هرچه. که نه این است که این چه من مینویسم
حالا، معرفی اثریست، نقد اثریست، دربارهی اثریست... نه! - پاسداشت دیگری، گرامیداشت
اوست، او با شعرش، او با وسواساش، او با سرگیجهاش، او با دقتاش، او با بهشتاش،
و او با "زحل"اش.
امیر حکیمی
مهر 1392
No comments:
Post a Comment