Saturday, August 14, 2004

- داشت يادم مي رفت مادموازل! يکي هم هست که هميشه نگاهتان مي کند.
- مي دانم. بعد نزديک مي شود؟
- نزديک هم مي شود، بله.
- بي قصد.
- بي قصد؛ بله. حرفهاشان جنبه ی خصوصي پيدا مي کند.
- خب آقا! بعدش؟
- ببينيد مادموازل، من در هر شهری بيشتر از دو روز نمي مانم، يا حداکثر سه روز. خرت و پرتي که مي فروشم از چيزهای ضروری نيست.
- چه حيف آقا!



باغ گذر – مارگريت دوراس


No comments: