Friday, April 22, 2005

گزارش مي نويسم.


پرانتز باز

اين ها را مي شنوم. اين آدم ها از کنارم مي گذرند. گاهي از روبرو مي آيند. گاهي پشت سر من اند. گاهي پشت هم اند. او مي خواهد از من کناره بگيرد، خودش را بين اين چهره ها پنهان کند. من از نوع راه رفتن شان مي نويسم شان، از خطوط دور چشمهايشان، از چشم هاي پشت عينکها.
تحمل انگ سمبوليستي را دارم، همين است که مراعات نمي کنم: پنهان شدن، او، چهره، خط ، چشم و چيزهای ديگر، نوشتن. لزومي در پرهيز نمي بينم. اتفاق تصميمي قاطع گرفتن هر روز نمي افتد. بعضي ها با ظريفکاری خودشان را القا مي کنند، نمي خواهم اين کار را بکنم. نمي خواهم سری را گرم کنم، نه سر خودم، نه هيچ کس. بنابراين اگر دنبال روايت مي گرديد، صراحتا مي گويم، اينجا پيدا نخواهيد کرد.

شيوه ی کار:
ابتدا داستان.
طرح يک ايده ( لطفن تکراری نباشد. دزدی نباشد. گرته برداری نباشد.)
از سخن نمادين اجتناب کنيد. فرم را فراموش نکنيد، اگرچه جريان پساساختارگرا هم رو به زوال است. دوره ی روايت های خطي به سر آمده. توجه خود را به زبان معطوف کنيد. حتي المقدور از اسامي پرهيز کنيد. به خاطر داشته باشيد که جزئيات کل را مي سازند.
اگر خواننده خسته شود، ادامه نخواهد داد؛ يادتان باشد که اهميتي ندارد ( از شما مي پرسند که مخاطب برايتان چه جايگاهي دارد؟ بگوييد برای کسي نمي نويسيد.) مراقب باشيد کسي نتواند متهم تان کند: کلمات دو پهلو، جملات چند پهلو، برداشتهای متناقض و حتي متضاد. از تفسير و تاويل نوشته تان اکيدا خودداری کنيد. انتقاد را بپذيريد اما ملحوظ نکنيد.
به جنسيت بپردازيد: بي گفتگو همه مي دانند که آرمان در گفتمان انتلکتوال امروزی، نمايش پر صلابت چهره ای روشنفکرانه است. روانکاوی بسيار مشکوک است، تاکيد پوشيده بر آن، اعتبار و اشتهار به همراه خواهد آورد. اخلاق را تخطئه کنيد اما حواستان باشد فضيلت جديدی را جايگزين نکنيد: اينکه مطلبتان بوی نيچه يا شوپنهاور ندهد بسيار حائز اهميت است (کنار گذاشتن بدون ترديد بکت لازم به ذکر نيست).
جاه طلبي های سياسي و بلند پروازيهای اجتماعي را از ذهن تان بزداييد، ديگر هيچ مالرويي وزير نخواهد شد، هيچ دولتي رومن گاري را دوباره کنسول نخواهد کرد و به آندره ژيد يا سن ژون پرس ميدان نخواهد داد: اين آدم ها برای مردم – دموکراسي خطرناک اند، تعادل رواني ندارند.
بر خودتان اين زحمت را متحمل شويد که در انظار عمومي نمايشي متفکرانه، بي تفاوت و نهايتا بي قيد به اجرا در آوريد؛ آدمهای استثنايي، گذشته ای قابل تامل دارند که در آينده موشکافي خواهد شد.
عناصر ناسيوناليستي را قلم بگيريد.
عدم قطعيت را به رسميت بشناسيد و سعي کنيد خودتان را به نسبي گرايي محدود نکنيد، تقريبا نسبي گرايي، جزم انديشي عصر جديد است. اگر کسي مطلقا نفهمد داريد از چه حرف مي زنيد به زودی مدارج ترقي را خواهيد پيمود.
کتاب زياد خواندن ( فلسفه، ادبيات، تاريخ و...)، فيلم زياد ديدن، به موسيقي گوش دادن، شناختن مکاتيب هنری اعم از نقاشي و معماری و پيکره نگاری و... واجب کفايي است. يقينا چنين فرصتي نخواهيد داشت پس لااقل با اسامي آشنا باشيد؛ اينها احتمالا تخيل تان را تقويت خواهند کرد: دروغ ها و نقاب ها از ملزومات اند، شايد خودتان روزی همه را باور کنيد.
در دام تجربه نيافتيد، چشمانتان را باز نگه داريد و از تجربيات ديگران استفاده کنيد: ديگران موش های آزمايشگاهي اند و بلاهت آن چنان همه گير است که هيچ کس به اين فکر نمي کند ( به ديالکتيکي که در اين تبيين وجود دارد اعتنا نکنيد: شما، ديگران نيستيد).
مايوس نشويد، به نوشتن ادامه دهيد، انسانيت چاهي است بي پايان؛ صبور باشيد و چشم به افق بدوزيد: اگر هايدگر متاخر به سکوت مي انديشد در عوض ويتگنشتاين متاخر ساکت نمي ماند! کداميک فاشيست بوده اند؟
به اينکه روزی چشم باز کنيد و ببينيد که شکوفا نشده ايد، که اشتباه کرده ايد وارد اين مسير شده ايد، که همه چيزتان را باخته ايد؛ نيانديشيد. شما برای پس فردا نوشته ايد؛ البته که چيزی نداشته ايد ببازيد، البته که به غايت نمي انديشيده ايد، البته که اشتباه مفهومي اقتضای ذهن است.

نوشتن برای نوشتن.

- اگر احساس مي کنيد برای اين همه به اندازه ی کافي هوش نداريد، في الفور همه چيز را فراموش کنيد. ما به "ديگران" نيازمندتريم. -

پرانتز بسته

گزارش نمي نويسم.



خاطرات ديوار
يکم ارديبهشت هشتاد و چهار




...بالا مي آورد. طعمي که پيشتر فقط حسش مي کرد. بالا مي آورد. به شکم افتاده است. بالا مي آورد. گه خودش را بالا مي آورد. مدفوعش روی لبها و آرواره هايش مي ريزد. زنها جيغ مي کشند. جيغ مي کشند. صدايشان را نمي شنوم اما بايد جيغ کشيد. اين نيست، اين وجود ندارد.

مرگ آرتيمو کروز – کارلوس فوئنتس

No comments: